فرهنگ وتعاريف ، فرهنگ و تمدن ، اشاعه فرهنگي ، تبادل و تهاجم فرهنگي
مقدمه :
به واقع درباره اهميت فرهنگ هرچه گفته شود ، باز هم درصد قابل توجهي از اهميت آن گفته نشده است ، در واقع فرهنگ محور و زير بناي اساسي پيشرفت و توسعه پايدار هر جامعه اي مي باشد ، در واقع فرهنگ رشته پيوندي است كه بدون آن اجزاي جامعه از هم پاشيده و هيچ شبكه ارتباطي بين افراد به وجود نمي آيد تا از طريق آن به تبادل معنا و مفهوم بپردازند ، بطور خلاصه در حيات اجتماعي فرهنگ اساس ، چرخ زيرين و نقطه آغاز تحول است و به عبارت دقيق تر ساير جنبه هاي حيات انساني نه تنها از فرهنگ مايه مي گيرند بلكه حتي از فرهنگ نيز متاثر هستند و البته بر آن تاثير مي گذارند ، از اين جهت اگر سياست ، اقتصاد يا هر بخش ديگر از زندگي بايستي متحول شود ، بستر اين تحول ابتدا بايد در حوزه فرهنگ فراهم شود و خود را نشان مي دهد
معناي فرهنگ :
واژه اي فارسي و مركب از دو جزء فر به معناي پيش و هنگ به معناي كشيدن است كه به مفهوم كشيدن ، قصد و آهنگ مي باشد و از فرهيختن اشتقاق يافته است كه در معناي گوناگوني مانند دانش ، دانايي ، خرد ، معرفت ، آداب و رسوم و غيره به كار رفته است و در اصطلاح ماهيت ، هويت و موجوديت يك ملت را فرهنگ مي نامند.
اقسام فرهنگ :
فرهنگ را مي توان در دو سطح مادي و معنوي دسته بندي كرد :
فرهنگ مادي عبارتست از تمامي آنچه كه عيني و ملموس است ، مانند آثار هنري ، صنعتي ، بناهاي تاريخي ، خط ، موسيقي ، و غيره كه به تعبيري اين فرهنگ مادي را تمدن نيز مي نامند .
فرهنگ معنوي عبارت است از آداب و رسوم ، اخلاقيات باورها و انديشه ها ، معارف ، دانستني ها و غيره .
فرهنگ مادي معمولاً تحت تاثير فرهنگ معنوي رشد مي كند ، زيرا نوع نگرش به هستي و جهان ، ارزش هاي حاكم بر جوامع در ساخت ابزار جديد براي امور زندگي و رفاه اجتماعي به انسان جهت مي دهد ، براي مثال طرز نگرش نوع ارتباطات و معاشرت انسان ها آنها را به ساختاري خاص در معماري سوق مي دهد و يا نوع نگرش زنان به حقوقشان آن ها را در انتخاب نوع لباس يا رفتار رهنمون مي سازد .
از طرف ديگر اين ارتباط دو سويه بوده به اين معني كه فرهنگ مادي نيز بر فرهنگ معنوي تاثير مي گذارد ، براي مثال وارد شدن و جاي گرفتن يك تكنولوژي جديد فرهنگ مادي است كه بالطبع ارزش هاي جديدي را با خود خواهد آورد و ارزش هايي را نيز متزلزل خواهد ساخت و در طول زمان بر فرهنگ معنوي ما تاثير خواهد گذاشت .
ويژگي هاي فرهنگ :
امروزه براي فرهنگ ويژگي هاي خاصي وجود دارد كه اگر از اين ويژگي ها اطلاعات كافي داشته باشيم مي توانيم در هنگام تنظيم فعاليت هاي فرهنگي راه درست را سريع تر انتخاب كنيم كه اين ويژگي ها عموماً به دو گروه عام و خاص تقسيم مي شوند
1- ويژگي هاي عام : مشترك بين همه فرهنگ بوده است
2- ويژگي هاي خاص : متناسب با جامعه و افراد متفاوت است .(1)
تاريخچه فرهنگ :
سياستگذاري فرهنگي و برنامه ريزي در عرصه فرهنگ از قديم الايام در جوامع مختلف به انحاء گوناگون وجود داشته است ، اما بكار گيري اين واژگان از اواخر دهه 60 ميلادي با تشكيل يونسكو و با برگزاري اولين كنفرانس جهاني درباره سياست هاي فرهنگي توسط بالاترين سازمان فرهنگي و علمي ملل متحد متداول گشت ، در ايران نيز تا سالهاي اوليه دهه 40 هجري شمسي مركزيت خاصي براي تدوين سياست هاي فرهنگي به صورت منسجم و مشخص وجود نداشت ولي در سال 1346 شمسي به لحاظ اهميتي كه بخش فرهنگ در مباحث توسعه و در ابعاد جهاني پيداكرده بود شوراي عالي فرهنگ و هنر به منظور تدوين سياستهاي فرهنگي و اجراي بهتر برنامه هاي اين حوزه در كشور تاسيس شد و بر طبق قانون تشكيل آن به دو وظيفه مهم ايجاد هماهنگي در طرح ها و برنامه ها و اقدامات فرهنگي و هنري كشور و برقراري ارتباط نزديك ميان سازمان هايي كه به فعاليت گوناگون فرهنگي و هنري مشغول بودند مي پرداخت و بر مبناي سياستهاي تدوين شده در اين شورا دستگاههاي مختلف فرهنگي برنامه هاي خود را تنظيم مي كردند .
با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن ماه 1357 شمسي كه از سويي اساساً انقلابي فرهنگي بود اهميت تلاش براي تحول و تغيير فرهنگي كشور بر مبناي عوامل ريشه اي انقلاب و فرهنگ و باورهاي اسلامي و ملي دو چندان شده بود ، به همين دليل و به لحاظ برخي شرايط و مقتضيات زماني ستاد انقلاب فرهنگي به دستور امام راحل در خرداد ماه 1359 شمسي تشكيل گرديد كه در مدت فعاليتش به واسطه بحراني بودن وضعيت دانشگاهها و مراكز آموزش عالي كشور تمام توانش در اين حوزه صرف گرديد و كمتر توانست به تحول كلان فرهنگي و آنچه كه به انقلاب فرهنگي مرسوم شد بپردازد به همين دليل در سال 1363 شمسي امام راحل با درايت و دور انديشي فرمان تشكيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي را صادر كرد تا با تركيب وظايف اختيارات و امكانات بيشتري نسبت به ستاد انقلاب فرهنگي به سياستگذاري در عرصه فرهنگي آموزشي و پژوهشي كشور بر اساس مباني نظام جمهوري اسلامي ايران را براي اعتلاي فرهنگي كشور بپردازد .(2)
تعاريف :
فرهنگ مانند بسياري از واژگان ديگر در حوزه علوم انساني تعريف واحدي ندارد و تعاريفي كه تاكنون از آن شده است بسيار متنوع و متعدد است بطوري كه تاكنون بيش از 200 تعريف از آن ارائه شده است ، اين موضوع معرف اين نكته است كه دانشمندان و جامعه شناسان هر كدام از ديدگاه خود اين واژه را بررسي كرده اند ، منظور اين است كه تجربيات و تحقيقات و دانش آن ها در هر حوزه اي كه هست بيشتر با توجه به آن پس زمينه فكري مقوله فرهنگ را مورد توجه و بررسي قرار مي دهند و از آن زاويه به فرهنگ نگاه مي كنند و ما نمي توانيم بگوييم كه كدام يك از اين تعاريف درست تر از بقيه است ، بلكه بهتر است از تمامي آنها در جايگاه خود بهره لازم و كافي را ببريم و زيبايي مساله نيز در همين است كه واژه فرهنگ را بتوانيم با شرايط و ديدگاههاي مختلف مورد بررسي قرار دهيم .(3)
فرهنگ را در معناي اصطلاحي آن ميتوان به چندگونه تقسيم كرد :
1- معناي تاريخي :
وقتي نگاه تاريخي به فرهنگ داريم معمولاً بر ميراث اجتماعي تكيه مي شود ، مثلاً مرتباً خواهيم گفت گذشتگان مان انسان هاي خوبي بودند كارهاي عظيمي كردند و دستاوردهاي بزرگي داشتند ولي امروز چه داريم معلوم نيست ، فرهنگ گذشته گرا و گذشته محور است اين موارد با نگاه تاريخي بر فرهنگ همخواني دارد .(4)
پارك ويرجس ( 1921 ) :
فرهنگ مجموعه اي منسجم از ميراث اجتماعي است كه نژاد و زندگي تاريخي گروه بدان معناي اجتماعي بخشيده است .(5)
مايرس ( 1927 ) :
فرهنگ آن چيزي است كه از گذشته آدميان بازمانده ، در اكنون ايشان عمل مي كند و آينده شان را شكل مي دهد .(6)
2- معناي هنجاري :
اين معنا تاكيد بر فايده ها و راه ور وش ها دارد در اين شيوه فرهنگي معمولاً بر بعد هنجاري بايدها و نبايدها تاكيد مي شود و جنبه كميتي و حاكميتي دارد .(7)
تامس ( 1937 ) :
فرهنگ عبارت است از ارزش هاي اجتماعي ( نهادها ، رسم ها ، عقايد و واكنش هاي رفتاري ) گروهي از مردم ، چه بدوي چه متمدن .(8)
كلاكن ( 1951 ) : فرهنگ اشارتي است به راه و روش مشخص يك گروه از آدميان يا طرح كامل زندگي آن ها .(9)
3- معناي ساختي و يا ساختاري :
تاكيد بيشتر بر الگو سازي يا سازمان داشتن فرهنگ است معناي فرهنگ از بعد ساختي يا ساختاري با الگو ارائه كردن روش دادن عمل كردن و توليد محصولات فرهنگي همراه است .(10)
ويلي ( 1929 ) :
فرهنگ سيستمي از الگوهاي واكنشي است كه با يكديگر همبسته و هم پشت اند .(11)
كلاكن و كلي ( 1945 ) :
فرهنگ سيستمي است از طرح هاي آشكار و پنهان زندگي كه از تاريخ سرچشمه مي گيرد و همه يا اعضاي خاصي از گروه توان مشاركت در آن را دارند .(12)
4- معناي تشريحي :
اين معنا بر عناصر تشكيل دهنده فرهنگ تكيه دارد نظير هنر آداب و رسوم اعتقادات و فولكلور و ساير موارد .(13)
تيلور ( 1871 ) :
فرهنگ كليت در هم تافته اي است شامل دانش ، دين ، هنر ، قانون ، اخلاقيات ، آداب و رسوم و هر گونه توانايي و عاداتي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست مي آورد .(14)
بنكديكت ( 1929 ) :
كليت در هم تافته اي از تمامي عادت هايي كه آدمي همچون عضوي از جامعه فرا مي گيرد .(15)
دسته بندي تعاريف موجود از فرهنگ :
1- تعاريفي كه ناظر بر استفاده و مصرف محصولات هنر و ادبي است
بر اساس اين تعاريف فرهنگ محدود به هنر و ادبيات و فعاليت هايي است كه در حوزه توليد ، عرضه ، مصرف ، و ترويج كالا و خدمات ادبي و هنري همچون موسيقي ، نقاشي ، فلسفه ، سينما و غيره صورت مي گيرد ، اين نوع برداشت از مفهوم فرهنگ قرن هاست كه به شكل هاي متفاوت در ميان ملل و اقوام مختلف رايج است و حتي موضوع نظريه پردازي هاي فرهنگي نيز قرار گرفته است ، مثلاً ماتيو آرنولد شاعر و نويسنده انگليسي نيمه اول قرن نوزدهم فرهنگ را براي در مقابل هنر ستيزي و بي فرهنگي قرار مي دهد او فرهنگ را به عنوان كوششي براي رسيدن به كمال فردي و قابليت استفاده از عالي ترين فراورده هاي تمدني تعريف مي كند .
2- تعاريف فني و تخصصي از فرهنگ :
اين دسته از تعاريف فرهنگ عمدتاً توسط مردم شناسان جامع شناسان اقتصاد دانان توسعه و سياستگذاران و برنامه ريزان فرهنگي ارايه شده است ، اين تعاريف را مي توان همچون ابزارهاي مفهومي در نظر گرفت كه در حوزه علمي مورد نظر كارايي و سودمندي پيش بيني شده را داراست اما ممكن است در ساير حوزه ها چندان كارايي نداشته باشند ، حوزه هاي معنايي را كه اين تعاريف پوشش مي دهند مستقل اما مرتبط با هم هستند ، مثل سير تكاملي انسان در تمايز با ساير حيوانات ، حوزه اي كه متضمن توصيف فرهنگ هاي مختلف و مقايسه اي آنها ست و يا حوزه اي كه بر شكل و شيوه زندگي انساني و قدرت نمادسازي او تاكيد دارد .
كليفورد گيرتز مي گويد :
فرهنگ شبكه اي از دلالت ها و نشانه هايي است كه انسان به دور خود تنيده و در آن اسير شده است .(16)
مفاهيم مشترك تعاريف مختلف :
با توجه به توضيحات فوق مي توان دريافت كه مفاهيمي مانند دانش ، باورها هنر ، ارزشها هنجارها در تمامي تعاريف به اشكال گوناگون مطرح گرديده است .
فرهنگ و تمدن :
برخي فرهنگ را شامل علم تربيت و هنر مي دانند و سپس به توجيه هر يك از آن ها مي پردازند ، اما در آنجا كه علم را از امور كلي و ذهني جدا مي كنند آن را به تمدن نزديكتر مي سازند ، آثار ساده و ابتدايي كه بر ديواره غارها كنده شده و ابزاري كه روي آنها نقشه هايي ديده مي شود و نشانه هايي كه از آداب و رسوم نخستين با اقوام نخستين و غار نشين و بيابانگرد به دست آمده است ، همه گوياي اين مطلب اند كه فرهنگ كهن است اما تمدن از زمان شهرسازي و شهرنشيني و ايجاد روابط پيچيده اجتماعات بشري قابل بحث است ، از سوي ديگر تمدن اكتسابي و تقليدي است اما ملتي كه بتواند اكتسابات را در خود تحليل كند و بر آن بيفزايد و نقش آفرينندگي خود را بر آن بنگارد مي تواند آن را جزو فرهنگ خويش به شمار آورد ، چه بسياري چيزها كه جزء فرهنگ ملتي است
اما جز تمدن ملت ديگري به حساب مي آيد ، مثلا ً ماشين در سي سال پيش كه براي كشورهاي اروپايي جز فرهنگشان محسوب مي شده براي ملت هاي شرقي تمدن را مي ساخته است ، براي نمونه ميتوانيم بگوييم در سي سال پيش ماشين به تمدن ما جلوه ويژه اي داده بود و تمدن ما كاملاً از آن برخوردار بود ولي هنوز وارد فرهنگ ما نشده و برخورداري ما از آن نا آگاهانه بود ، اما گذشت زمان ميتواند ماشين را تبديل به فرهنگ ما كند و يا اين كه همان تمدن ما باقي بماند ، اين بستگي به ملت ها دارد .
تمدن نيازمند فرهنگ است زيرا تمدني مي تواند پايدار و سازنده باشد كه استوار بر فرهنگ آن ملت باشد ، به عبارت ديگر تمدن بايد پشتوانه اي از فرهنگ ملي داشته باشد تاپديدار و سازگار با طبع آن ملت شود فرهنگ سازنده تمدن است اما تمدن تنها ميتواند جلوه گاه فرهنگ باشد نه سازنده آن ، پس مي توانيم نتيجه بگيريم كه فرهنگ و تمدن متعلق به يك حوزه هستند و ارتباط مستقيمي با هم دارند و هميشه در حالت تعامل دو سويه با هم قرار دارند .
جوامع مختلف بسته به اينكه در چه سطحي قرار دارند برداشت هاي متفاوتي از اين واژه ها دارند كه مي توان اين جوامع را به سه دسته تقسيم كرد :
جوامعي كه از نظر اقتصادي آن ها را توسعه يافته مي نامند ( يعني جامعه اي كه مشكلات اقتصادي در سطح فردي از مدت ها پيش به حداقل رسيده است ) مفهوم فرهنگ عبارت است از برخورداري از ادبيات هنر و پرورش استعدادهاي ناشناخته روان انسانها .
در جامعه هايي كه به اصطلاح تا ديروز جوامع ابتدايي ناميده مي شوند ( به ويژه كشورهاي آفرقايي ) فرهنگ را ابزاري براي مبارزه هاي حيثيتي در رهايي خود از استعمار مي دانند و در زنده كردن ميراث گذشته خود سخت كوشا هستند .
جامعه هاي در حال توسعه كه بيشتر كشورهاي جهان را تشكيل مي دهند و برخي از آن ها خاطرات تلخ و ناخوشايندي از روزگار استعمار دارند فرهنگ را حفظ مليت و بالا بردن سح تفكر و آشنا ساختن مردم خود با آنچه در جهان مي گذرد مي دانند .(17)
فرق بين فرهنگ و تمدن :(18)
|
فرهنگ |
تمدن |
|
فهميدن ، دريافتن ، انديشيدن ، ژرف بيني و آگاهي به چيزها . |
تمدن نيازمند فرهنگ است . |
|
ديررس ، ديرگذر ، ديرياب ، ديرنده ، ديرپا ، سنجيده ، آگاهانه ، بنيادي ، زاينده و فزاينده ، بالنده ، روينده ، عميق و پايدار ، پربار كردن |
سطحي ، زودرس ، زود گذر ، آني ، ناپايدار ، |
|
آفرينش ، بازيابي ، سازنده و كمال دهنده . |
اكتسابي ، تقليدي ، تكنيكي و عملي . |
|
كمال دهنده فرد است ، فرديت و ( من ) آدمي را مي پروراند و بيشتر يادآور پيشرفت هاي فردي است . |
انسان را در سازمان اجتماعي و گروه جلوه |
|
كهن ، ديرمان و عام . |
نو ، زودگذر و خاص . |
|
نرم افزار . |
سخت افزار . |
|
معنوي ، تراوشات ذهني ، هنرهاي ويژه . |
مادي وعيني . |
اشاعه فرهنگي :
معمولا به تاثير فرهنگ ها بر يكديگر اگر در زمان هاي گذشته باشد، اشاعه فرهنگي مي گويند ، بنابه اظهار نظر انديشمندانه انسان شناسانه فرهنگ واگيردار است. از آن جا كه فرهنگ ها هميشه با يكديگر در ارتباط بوده اند اشاعه فرهنگي نيز به طور مداوم د رطول تاريخ رخ داده است و اين پديده تاكنون ادامه دارد. بدين معنا كه
سنت ها ، اعتقادات، روش ها ، قصه هاي عاميانه ، ابزار و امور زينتي و غيره ممكن است از جامعه يا فرهنگي به ساير جوامع اشاعه يابد و در آن رواج پيدا كند . براي حصول به اين معني ، يك رگه فرهنگي بايد بتواند راه حل بهتري براي حل مسائل و دست يافتن به ابزار بهتر ارائه دهد و يا نيرويي براي اشاعه خود همراه داشته باشد تا توسط گروهي از مردم مورد توجه قرار گرفته و پذيرفته شود.
اين كه يك نظام فرهنگي – اجتماعي به علت موانع طبيعي همچون صحراها، سلسه كوه ها و آبگيرها تا چه حد دور افتاده است، تاثير بسياري در سرعت اشاعه و پراكنش داشته ها ي فرهنگي دارد. در طول تاريخ و در كليه مكان ها ، امر اشاعه فرهنگ تحت تاثير دو عامل «تمايل » و «ارتباط» بوده است.
به طور كلي مي توان اشاعه فرهنگي را به سه دسته تقسيم كرد :
1 - اشاعه مستقيم:
زماني كه دو فرهنگ در قرابت و مجاورت يكديگر قرار ميگيرند مانند ازدواج ، تجارت (گاهي اوقات دوران جنگ را هم ميتوان در اين تقسيم بندي قرار داد) يك مثال براي اين نوع اشاعه، ميان مردم ايالات متحده و كانادا (در نقطه مرز مشترك) ملموس است ، مردمي كه در مرزهاي اين دو كشور زندگي مي كنند، هم هاكي بازي مي كنند و هم بيسبال، اولي بازي اي است كه در كانادا به وجود آمده و دومي در فرهنگ امريكايي جاي دارد ، اين نوع از اشاعه فرهنگي در گذشته بسيار رايج بود.
2 - اشاعه اجباري :
زماني رخ مي دهد كه يك فرهنگ، فرهنگي ديگر را مطيع خود سازد (غلبه يا انقياد) و آداب و رسوم خود را به فرهنگ مغلوب تحميل نمايد.
3 - اشاعه غير مستقيم:
امروزه اشاعه غير مستقيم به دليل وجود رسانه هاي جمعي و اينترنت بسيار رايج است.
اشاعه فرهنگي مي تواند آثار مثبت يا منفي متعددي در يك نظام فرهنگي از خود به جا گذارد، رالف لينتون در اين باره مي نويسد «رشد نسبتاً سريع كل فرهنگي بشري، به سبب توانايي همه جوامع در وام گرفتن عناصر فرهنگي از فرهنگ هاي ديگر و انضمام آن ها به فرهنگ خود بوده است.
علامه جعفري در باب اشاعه فرهنگي معتقد است : انتقال فرهنگ مفيد و سازنده عبارت است از انتقال حقايق و واقعيات مربوط به ضرورت ها ، زيبايي ها و ديگر شيوه هاي شايسته حيات معقول انسان ها ، نه تنها شايسته است كه همگان در انتقال آن ها براي اقوام و ملل تلاش كنند، بلكه از ديدگاه اسلام اين يك تكليف مذهبي براي هر فرد و گروهي است كه توانايي انجام آن را دارند. به شرطي كه انتقال عناصر مفيد فرهنگي با هدف سوداگري اقتصادي، سياسي يا سلطه گري و كوشش در جهت ترويج بي فكري نسبت به مسائل اجتماعي ، نفي آزادي و سلب كرامت انسان ها نباشد و اين امر مستلزم درايت و تيزبيني فرهنگ وام گيرنده مي باشد كه نبايد فرهنگ وارد شده از اقوام و ملل ديگر را بدون تحقيق و تصفيه و تنها از روي تقليد بپذيرد.(19)
آثار مثبت و منفي اشاعه فرهنگي :
از آثار مثبت اشاعه فرهنگي مي توان به جايگزيني شيوه هاي جديد با شيوه هاي قديمي و استفاده همگان از دستاوردهاي يكديگر ، شناخت نقاط ضعف و قوت فرهنگ جامعه و قرار گرفتن در خدمت سياست خارجي جوامع اشاره كرد ، از آثار منفي آن نيز مي توان ناديده گرفتن قوه نوآوري انسان و عامل اصلي رشد اختلافات فرهنگي را نام برد .
تبادل فرهنگي :
تبادل فرهنگي بر اثر همجواري كشورها با يكديگر ، رفت و آمد ملت ها به كشورهاي ديگر و مطالعه آداب و رسوم و سنن فرهنگ هاي ديگر به وجود مي آيد و باعث مي شود هر ملتي به نقاط ضعف و قوت و فرهنگ خود آشنا شود و بكوشد تا نقاط مثبت فرهنگ هاي ديگر را بپذيرد و نقاط منفي فرهنگ خود را اصلاح كند به گفته مقام معظم رهبري: هيچ ملتي از اين كه معرفتي را در تمام زمينه ها ، از جمله فرهنگ و مسائلي كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق مي شود ، از اين ملت هاي ديگر بياموزد، بي نياز نيست . البته تبادل فرهنگي به معناي پذيرش هر امر به ظاهر مطلوب ، زيبا،جذاب و دلنشين از فرهنگ بيگانه نيست ، بلكه اين پذيرش بايد بر مبناي اصول و معيارهاي ثابت و قطعي عقلي و ديني انجام گيرد . به عبارت ديگر ، در تبادل فرهنگي بايد با انگيزه ، دقت و تخص كافي به سوي پذيرش مشتقات فرهنگي ساير جوامع گام برداشت، زيرا هر گونه حركت انفعالي در اين زمينه ممكن است كيان فرهنگ يك ملت با مخدوش سازد.(20)
تهاجم فرهنگي
در تهاجم فرهنگي همچنان كه از عنوان آن پيداست، فرهنگ يك ملت مورد هجوم قرار گيرد. اين امر از يك سو سبب تخريب مباني و مبادي فرهنگي، همچنين تمسخر ، استهزاء و بي ارزش و مخرب جلوه دادن عناصر گوناگون وابسته به حيات يك فرهنگ مي شود و از سوي ديگر ، به ورود عناصر منفي و مخرب فرهنگي يا جلوه هاي جذاب و دلنشين منجر مي گردد. اين تهاجم در هر شكل آن ، در قالب فرهنگي انجام مي گيرد.
شناخت اين امر از يك سو نيازمند شناخت دقيق ابزارهاي دشمن و از سوي ديگر نيازمند شناخت دقيق نقاط ضعف و قوت خويش است، لذا كوشش در جهت تقويت نقاط قوت و برنامه ريزي همه جانبه در اين راستا از جمله ابزارهاي مقابله با اين تهاجم است.
از جمله نكات مهم در اين بحث شناخت دقيق ماهيت تهاجم فرهنگي، تفاوت آن با تبادل فرهنگي و نيز شناخت دقيق مراحل و ابعاد تهاجم فرهنگي است. شوراي عالي انقلاب فرهنگي در مصوبه 24/12/1378 خود با عنوان سياست هاي مقابله با تهاجم فرهنگي ، مباحث مفصلي را در اين زمينه آورده است كه مختصري از آن را در اين جا بيان مي كنيم.
در اين مصوبه درباره مفهوم تهاجم فرهنگي آمده است:
تهاجم فرهنگي عبارت است از تلاش برنامه ريزي شده و سازمان يافته تمام يا بخشي از يك يا چند گروه اجتماعي – فرهنگي يا ملت يا جامعه يا تمدن و يا دولت بيگانه براي تحميل مباني و اصول اجتماعي، باورها، ارزشها، اخلاقيات و رفتارهاي مورد نظرخويش بر ساير گروه ها و جوامع ، همچنين ارائهاطلاعات انبوه به ملت ها و تغيير در نظام و ارزش هايشان به طوري كه تصميم گيري ها در كشور مورد تهاجم منجر به تامين منافع سياسي ، اقتصادي و ...كشورهايي شود كه از اين حربه استفاده مي كنند هدف از تهاجم فرهنگي كنترل فرايند تصميم گيري ، شيوه اطلاع رساني و تغيير در نظام ارزش هاست به طوري كه منجر به استيلاي سياسي و اقتصادي كشور مهاجم شود. بدين ترتيب مهاجم فرهنگي سعي مي كند با استفاده از برتري اقتصادي، سياسي ، نظامي ، اجتماعي و فناوري خود ، به مباني انديشه و رتفار يك ملت هجوم آورد و با تهديد، تضعيف ، تحريف و احياناً نفي و طرد ارزش هاي آن زمينه حاكميت انديشه ها ، ارزش ها و رفتارهاي مطلوب خويش را فراهم آورد. لذا تهاجم فرهنگي و ملي كشور مورد تهاجم و بمنظور برقراري سلطه فكري و فرهنگي ، از طريق تغيير باورها، رفتارها، روش ها و آداب و رسوم زندگي فردي و اجتماعي آن منطبق با الگوهاي فرهنگي مهاجم خواهد بود(21)
تفاوت هاي تبادل فرهنگي با تهاجم فرهنگي
تبادل فرهنگي ، آموختن و فراگرفتن انتخابي پاره اي از انديشه ها و رفتارها از فرهنگ هاي ديگر ، به وسيله عموم افراد يك جامعه است در تبادل فرهنگي، هدف بارور و كامل كردن فرهنگ ملي است ، اما در تهاجم فرهنگي ، هدف تسلط بر فرهنگ ديگر، خود باخته و دنباله رو نمودن و احياناً از بين بردن آن فرهنگ است. تبادل فرهنگي آگاهانه و ارادي است ولي تهاجم فرهنگي ناآگاهانه و غير اراددي در تبادل فرهنگي ، فرهنگ هاي گيرنده عناصر مطلوب فرهنگي از يكديگرند در تهاجم فرهنگي فرهنگ مهاجم هنجارها ، باورها و ارزش هاي خود را كه د رفرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند بر فرهنگ مورد تهاجم تحميل مي كند. تبادل فرهنگي با اتكا به نقاط قوت فرهنگ ها انجام مي گيرد ،تهاجم فرهنگي با اتكا به نقاط قدرت فرهنگ مهاجم و نقاط ضعف فرهنگ در مورد تهاجم به وقوع مي پيوندند.
يكي از مهم ترين عوامل بسط و گسترش دامنه تهاجم فرهنگي درجامعه ما عدم توجه جدي به مقوله مديريت فرهنگي در سطح كلان و خرد آموزش و تربيت مديران فرهنگي لايق و تدوين و تشريح دقيق مديريت فرهنگي است كه از منظر علمي متناسب با فضاي جامعه ديني باشد.(22)
باز توليد فرهنگي و نظريه بورديو :
انتقال هنجارها و ارزش هاي فرهنگي از نسلي به نسل ديگر را بازتوليد فرهنگي گويند باز توليد فرهنگي به مكانيسم هايي اطلاق مي شود كه به وسيله آن ها تجربه فرهنگي در طول زمان استمرار مي يابد. فرايندهاي تعليم و تربيت در جوامع امروزي از جمله مكانيسم هاي اصلي بازتوليد فرهنگي اند و تنها از طريق آنچه در دوره هاي آموزش رسمي آموخته مي شود عمل نمي كنند. باز توليد فرهنگي به شيوه هاي ژرف تر از طريق برنامه هايي پنهان (جنبه هاي رفتاري كه افراد به شيوه هاي غير رسمي در مدرسه مي آموزند) صورت ميگيرد.
بر طبق نظريه باز توليد فرهنگي بورديو، خانواده هاي با فرهنگ بالا يا با فرهنگ پايين توانايي ها ، مهارت ها، روش ها و سليقه هايي را ايجاد مي كنند كه در عرصه آموزشي از ارزش بسياري برخوردار است در تئوري بورديو ،كاركرد واقعي مدرسه انتقال دانش به دانش آموزان نيست،بلكه توليد و باز توليد نظام موجودنابرابري هاي اجتماعي است. لذا تنها بچه هاي طبقه بالاي جامعه اين امكان را دارند كه به راحتي بتوانند امتيازات فرهنگيشان را لمس كنند. بورديو معتقد است كه اين امتيازات منحصراً براي بچه هاي طبقات بالاتر جامعه قابل حصول هستند. وي دلايل مختلفي در اين زمينه ارائه ميكند. براي مثال اولاً اعضاي اين طبقات خودشان مالك مقدار زيادي از امتيازات فرهنگي هستند در نتيجه نزديكي فرزندانشان با اين ارزش ها مشكلاتي براي آنان پديد نمي آورد ثانياً،انتقال حصول سرمايه فرهنگي، همچون ساير امتيازات ، نيازمند امتيازات مادي بالاي است كه دستيابي به آن ها براي خانواده اي طبقات بالا راحت تر امكان پذير است.(23)
بورديو باز توليد فرهنگي را روشي مي داند كه از طريق آن نهادهاي اجتماعي مورد نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي در نسل هاي متوالي مي شوند. هر چند موضع بورديو كنندگي عامليت و ساختار موضع تلفيقي است تلفيقي كه توسط قدرت محقق مي شود عامليت از طريق «قرار گرفتن در يك مقام» و جايگاه اجتماعي و از خلال اجتماعي ساخت منافع در حال رقابت اجتماعي حاصل مي شود. عامليت به دليل وابستگي اش به مقام و جايگاهي كه در آن قرار گرفته تا حدي ملزم مي شود و از طرف ديگر دوام ساخت هاي تاريخي (عادت ها) نيز به سبب خلاقيتي كه عاملان در بهره برداري از آن ساخت ها به خرج مي دهند دچار خلل مي شود هر چند قدرت عامليت در قابليت تعقيب منافع به عنوان فردي از افراد يك طبقه يا يك گروه است عاملان به دليل «فوريت عمل» و همچنين به دليل مقامشان در ساختاري مشتمل بر برتري و فروتري حاصل از رقابت ها مي شوند. در همان حال كه عاملان در ميدان هاي مختلف به رقابت مي پردازند عامليت فرد متوجه حمايت از منافع آن جمعي مي شود كه فرد به آن منتسب است در نتيجه عاملان توانايي خود را به شكلي اعمال مي كنند كه وسيعاً به حفظ ساخت رقابتي گروه ها و طبقات مي انجامد.
از منظر بورديو مكانيزم پذيرش سلطه بدين قرار است كه مسلط ها ياد گرفته اند كه چگونه منافع خود را با اعمال قدرت نمادين، به صورت امري عادي و طبيعي حفظ كنند و زير سلطه ها نيز آموخته اند چگونه از اندك دار و ندار و آبرو و احترام خود دفاع كنند. عمل مستلزم آن است كه عاملان از نوعي درك و حس كه ثمره تجربه گذشته است(عادت) بهره گيرند و به تجربه كنوني خود معني و ارزش دهند. «تسلط ديرپا» باعث مي شود تجربه حال حاضر آن قدر مشابه تجربيات گذشته باشد كه تامل درباره ديگر راه ها انجام امور منتفي باشد و انتخاب وسائل به صورت تكراري و از روي عادت صورت گيرد اين جريان به رسميت جايگاه ارتباط بخش قدرت به عامليت و ساختار در نظريه بورديو بدين قرار است كه ساخت ها با توزيع قدرت ميان عاملان به آنان عامليت مي دهند و عاملان از قدرت خود براي دفاع از داشته هاي خويش و يا افزايش آن استفاده مي كنند و در پي آن آرايش درون اين ساخت هاي توزيعي تجديد مي گردد و تغييراتي در عادت ها و ابتكارات اين ميدان ها و در درون خود اين ميدان ها مي شود.
فهرست منابع :
1- باباخاني ، ليلا ، فعاليت هاي فرهنگي ، انتشارات فكربكر ، چاپ اول اسفند 1389.
2- باباخاني ، ليلا ، فعاليت هاي فرهنگي ، انتشارات فكربكر ، چاپ اول اسفند 1389.
3- باباخاني ، ليلا ، فعاليت هاي فرهنگي ، انتشارات فكربكر ، چاپ اول اسفند 1389.
4- اسدي كرد ، غلامرضا ، مديريت و سرپرستي مراكز فرهنگي ، انتشارات فارسيران ، چاپ اول 1390.
5- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392.
6- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392.
7- اسدي كرد ، غلامرضا ، مديريت و سرپرستي مراكز فرهنگي ، انتشارات فارسيران ، چاپ اول 1390.
8- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ، چاپ ششم ، زمستان 1392.
9- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392.
10- اسدي كرد ، غلامرضا ، مديريت و سرپرستي مراكز فرهنگي ، انتشارات فارسيران ، چاپ اول 1390.
11- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
12- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
13- اسدي كرد ، غلامرضا ، مديريت و سرپرستي مراكز فرهنگي ، انتشارات فارسيران ، چاپ اول 1390.
14- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
15- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
16- اسدي كرد ، غلامرضا ، مديريت و سرپرستي مراكز فرهنگي ، انتشارات فارسيران ، چاپ اول 1390.
17- باباخاني ، ليلا ، فعاليت هاي فرهنگي ، انتشارات فكربكر ، چاپ اول اسفند 1389.
18- باباخاني ، ليلا ، فعاليت هاي فرهنگي ، انتشارات فكربكر ، چاپ اول اسفند 1389.
19- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
20- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
21- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
22- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .
23- صالحي اميري ، سيد رضا ، مفاهيم و نظريه هاي فرهنگي ، انتشارات ققنوس ،چاپ ششم ، زمستان 1392 .